خلاصه :
دو آدم کش به نام های وینسنت و جولز از طرف مارسلوس والاس مأموریت می یابند تا چمدانی را که دزیده شده، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا می کنند. وینسنت مأمور می شود تا میا، همسر والاس را به گردش ببرد، اما میا بر اثر استفاده ی بیش از حد مواد مخدر، به حال اغما می افتد و وینسنت با تلاش فراوان او را نجات می دهد…