من در یک روز عالی در مدرسه و یک کتاب پیدا کردم که یک دفتر خاطرات بود که همکلاسی من، ساکورا یاماچی، به صورت مخفی نوشته بود. در داخل آن نوشته شده که به علت بیماری پانکراس او روزهای اخر عمرش را میگذراند...
خلاصه :
یک دختر جوان که از تمدنی می آید که در تونل های عمیق زیرزمینی زندگی می کنند خودش را در دنیایی وارونه می بیند و باکسی آشنا می شود تا بتواند فرار کند و به خانه برگردد...