خلاصه داستان : رزی و الکس از پنج سالگی با هم دوست بوده اند، اما به نظر نمی رسد برای هم مناسب باشند. وقتی حرف از عشق، زندگی و انتخابهای مهم می شود، این دو تبدیل به بزرگترین دشمنان هم می شوند و …
خلاصه داستان : کشیشی صادق و دانا می خواهد راستی و صداقت را مانند گذشته بین مردم گسترش دهد، از این رو با مردی ملاقات می کند که خود را گناه کارترین می داند.
خلاصه داستان : جیمز که عضو جوانی از یک گروه گانگستری است به دلیل فروش اسلحه و مواد مخدر و حمل غیر مجاز سلاح دستگیر شده و به زندان می افتد. او سرنوشتش را در زندان با کمک و راهنمایی فردی که محکوم به قتل است تغییر می دهد...
خلاصه داستان : زن جوانی به نام میلا توسط سازمانی مرموز معروف به بازی تفریحی ربوده می شود. آدم ربایان ناشناخته، با یک بلندگو با او صحبت می کنند و قوانین سختگیرانه ای وضع می کنند. او نمی تواند بخوابد و مجبور است...
خلاصه داستان : رز کوپر (ریس ویترسپون) پلیسی است که برای اسکورت یک قاچاقی مواد مخدر (وینست لارسکا) و همسر کلمبیایی اش دنیلا (سوفیا ورگارا) که قرار است علیه کارتل مواد مخدر شهادت بدهند به دالاس فرستاده می شود. اما به یکباره سر و کله آدمکش ها پیدا می شود و کوپر و دانیلا موفق به فرار از مهلکه می گردند و حال رز باید راهی برای در امان ماندن از خطرات بیابد و...
خلاصه داستان : سیگی در دوران پس از جنگ در زندان است. او باید یک مقاله بنویسد. او به یاد می آورد که پدرش قرار بود حرفه خود را از دوستی که نقاش بود منع کند...